توسعه که قرار بود روزی فاصله ها را کم کند، امروزه یک لشگر بزرگ از تهی دستان ساخته، و یک باند کوچک از لابی گری و مافیاها، نوعی از آدمیزاد که کوه را می جود، نهر را می خشکاند و سبزی را به زردی می گرایاند؛ و با صدای لودر و کلنگ تصویر خشونت پیش از ترمیم را به ما نشان می دهد. لودر وسیله خشنی برای فهم لایه های اقتصاد ی شهر است.
حاشیه و متن های جا به جا، مردم با پناه و بی پناه، آسیه پناهی و خبری گاه به گاه، از حاشیه نشینی در متن یا حاشیه، اگر اهل تماشا باشیم، فکر می کنیم و جدی می گیریم، همین بغل دست را. حاشیه کجاست؟ چرا حاشیه، شهر نیست؟ جایی که در آن احساس امنیت نمی کنی - امنیت مادی و عاطفی - امنیت مرز، حریم و لبه نمی خواهد؛ امنیت ذهن باز، رفتار شفاف، همگرایی مردم، همزاد پنداری، امید، اشتیاق و در یک کلام همشهری بودن می خواهد.
کرمانشاه، مثال است. قصۀ امروز حاشیهنشینی در کرمانشاه - بخوانید مسکن خودساخته - قصۀ پیش رویِ شهر های دیگر این قهرمان زخمی، وطن من ایران است که حالا دارند نوعی از تقلید را، تقلید می کنند. حاشیه درد دارد چون با درد ستگاه می سازد، بی آنکه اطمینان به ست داشته باشد. مسکنی که در ندارد ولی درد دارد. درد آرامش ندارد؛ چون زندگی در درد یعنی هر روز باید منتظر صدور حکم باشی؛ تا با لودر قلبت را نشانه بگیرند و . . .
یادتان هست رومه کیهان 21 آذر 1358 : خانه نخرید، همه را صاحب خانه می کنیم » این عهد شکنی تاریخی دارد به پهنا جغرافیا و بیشتر از آن.